وصیت

خواهشا کسی که میخواد بخونه تا اخرش بخونه یا اصلا نخونه حوصله هم ندارم شکلک بذارم.

هیشکی از فردای خودش خبر نداره واسه همین وصیتمو میکنم تا از الان اماده باشه

هما:عزیزم دوتا گردنبند دارم که خیلی دوسشون دارم یکی قرمزه یکی هم سفید اونا رو میدم به تو مواظبشون باش.

سعیده:به خاطر8 سالی که با من بودی و تحملم کردی مچکرم عزیزم گوشواره های ابیم که خیلی دوسشون دارم برای تو گذاشتم اون ساعت سفیدم که خیلی ازش خوشت میاد واسه تو چون به دردم نمیخوره

مهدیه:گوشواره ی سفیدمو که نگینای قشنگی داره رو گذاشتم واسه تو تا اگه یه روزی رفتی مهمونی یا قرار اونا رو بذاری تو گوشت کیف coco chanel هم مال تو باشه عزیزم.

نرگس: من به تو, تو این یک سال واقعا مدیونم و نمیدونم چجوری جبرانش کنم تو روزایی که من اوضاعم خیلی بد بود فقط تو منو فهمیدی و دلداریم دادی برات گوشواره های رنگ رنگیم و گذاشتم که خیلی بهشون علاقه دارم تا به رسم یادگاری برات بمونه.

رویا: عزیزم برای اینکه گذاشتی دوباره با رضا حرف بزنم واقعا ازت ممنونم برای اینکه منو از یاد نبری واست پوستر رونالدو رو خریدم تا هر وخ بهش نگاه کنی یاد من بیوفتی.

مامان: مامان جونم خیلی دوست داشتم و دارم اما هیچوخ نفهمیدی اما بدون من هیچوخ ابراز احساسات نمیکنم واسه همین تو وصیتم نوشتم تا بدونی دوست دارم.

رضا:سلام عشقم راستش دیگه چیز گرانبهایی ندارم بهت بدم واسه همین عشقمو به تو تقدیم میکنم تا هر عاشقو دیدی به یادم بیوفتی.

و در اخر اینکه اگه مردم روز سنگ قبرم بنویسید:

همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست خیلی ها میروند تا ثابت کنند که عاشقند.

روز سه و هفت و چهلم به اطرافیان و دوستان غذا ندید غذاهارو ببرید واسه یتیمایی که گشنه هستن

 خیلی دلم میخواد تو حرم امام رضا دفن بشم اما چون میدونم شرایط مالی خوب نیست و داداشم میخواد ازدواج کنه همون بهشت رضا هم راضیم. حداقل ماهی یکبار بیاین سرقبرم و برام فاتحه بخونین تنهام نذارین باشه؟

اگه با مرگ مغزی مردم اعضایه بدنم رو اهدا کنین و قلبمو به یه پسر بدین تا بفهمه یه پسر چجوری قلبمو شیکوند.

هما روز تشیع جنازم شماره ی رضا رو از سعیده بگیر و بهش زنگ زن تا بیاد سر قبرم حداقل یکم دلم خوش بشه

دیگه چیزی ندارم بگم این تمام وصیتم بود بای



نظرات شما عزیزان:

مهیار
ساعت22:20---25 خرداد 1390
سلام
اومدم بگم که درست داری پیش میری اما سعی کن واسه بدست آوردنه عشقت بجنگی تا اینکه التماس کنی
منم شکست خوردم
اما نامید نشدم
عشقم بهم خیانت کرد
طرفشم رهاش کرده الان تنهاست ولی راضی نشد بامن باشه
ولی من هنوز کوتاه نیومدم


adoma
ساعت18:49---7 خرداد 1390
ای بابا ابجی ما که همش خوابه
پاسخ:چیکار کنیم دیگه کاری به غیر از خواب نداریم تو هم دیر به دیر میای


adoma
ساعت17:14---7 خرداد 1390
hi
پاسخ:سلام عزیزم
پاسخ: هما من رفتم بخوابم اعصاب ندارم سرم داره منفجر میشه


dadash amir
ساعت15:45---7 خرداد 1390
salam fateme khobi??????

emtehana chikar kardi??

khob dadi???

delam barat tangoide

montazeretam

hame jam dard miknone faghat be khatere nargesam


vahid
ساعت0:03---7 خرداد 1390
راستی خدا نکنه به این زودی عازم شی ایشالا تو120سالگیت یه کامنت خوشکل میدم واسه جشن تولد ،ولیییییییییییییییییی :چرا تو وصیتت چیزی به من و فهیمم ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ها ها ها ها ها O

vahid
ساعت0:02---7 خرداد 1390
راستی خدا نکنه به این زودی عازم شی ایشالا تو120سالگیت یه کامنت خوشکل میدم واسه جشن تولد ،ولیییییییییییییییییی :چرا تو وصیتت چیزی به من و فهیمم ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ها ها ها ها ها O

vahid
ساعت23:58---6 خرداد 1390
بله دیگه حق داری مسخره کنی، آخه شما دخترا که سربازی ندارین،ولی خب اشکالی نداره ایشالا ازدواج که کردی وقت زایمان جبران میکنی ،ببقشید سلام خوبی آجی چه خبر من آپم بدو بیا،

lovelorn
ساعت23:02---5 خرداد 1390
سلام ممنون اومدي وب تو هم ناز [بوسه]
بازم بيا پيش من
[بوسه][قلب][بوسه][قلب]
نه گلم خودم ننوشتم


adoma
ساعت21:33---5 خرداد 1390
پس من سرکارم یهو بگو اون مرتیکه رو از من بیشتر دوست داری
پاسخ:نه تو رو بیشتر از اون دوس دارم اما عشق یه چیز دیگست
پاسخ:هما من رفتم فردا هم نمیام فقط میخوام بدرسم کاری نداری ابنباتم؟ بای عزیزم


adoma
ساعت21:14---5 خرداد 1390
شاید راست میگی کاشکی مثل تو که ارومم کردی میتونستم ارومت کنم باور میکنی تو اولین کسی هستی که امروز منو خندوند
پاسخ:نه باور کن جدی گفتم تو واقعا دختر نازی هستی البته خوشکلم هستی اره باور میکنم که من اولین نفرم اما تا حالا هیچکسی نتونسته ارومم کنه جز رضا حتی خدا هم نتونسته چن وخ پیش سرودی بهم گفتش که خدا از تو دست کشیده و تو رو از یاد برده


adoma
ساعت20:07---5 خرداد 1390
من خودم احتیاج به دلداری دارم حالم مثه مرده هاست مامانم میگه شبیه افسرده ها شدی
پاسخ:اره میدونم مامانت هم راس میگه بدجور افسرده شدی من و تو با هم فرق زیادی نداریم اما هیچوخ بهم نگفتی چرا اینقده افسرده داری میشی(البته به غیر از دوستای پارسالیت که ازشون جدا شدی)
پاسخ:پس اگه اینطوری باشه منم باید همچین حرفی بزنم هما همه چی طبق اون چیزی که تو میخوای پیش نمیره منم همه ی اطرافیانم اینطورین از بس که تو خونمون دعوا میشه دیگه باهاشون غذا نمیخورم حتی بهشون نگاه هم نمیکنم
پاسخ:من میدونم چی قراره به سرت بیاد خوب بذار پیشگویی کنم که تو تا چن سال دیگه ازدواج میکنی و خوشبخت میشی و با خوت میگی واییی خدا من چقده خوشبختم که همچین شوهر و بچه ی نازی دارم تازه تو خوشکل شوهرتم خوشکل بچه چی میاد. برای این هم حوصله نداری راه بری یا بحرفی واسه اینکه داری به خودت تلقین میدی دختر اگه جایه من بودی الان خودکشی میکردی تو واس یه چیزایه بی ازرش داری خودتو حروم میکنی


adoma
ساعت19:41---5 خرداد 1390
ببخشین دستام نمیتونه حرفای قشنگ تایپ کنه بای
پاسخ:من از تو حرف قشنگ نخواستم هماا من میخوام کنارم بمونی و پیشم باشی عزیزم


adoma
ساعت19:34---5 خرداد 1390
وای عزیزم ناراحتم که تا چند روز دیگه نمیبینمت تو بهترین دوستمی ولی بهترین دوسته تو سعیدس البته حق داری من واست کاری نکردم من هیچ وقت بهترین نبودم ایندفه هم روش
پاسخ:صحیح که بهترین دوست من سعیدس اما تو هم واسم بهترینی تازه نترس من و تو هر روز میایم نت و میحرفیم تو هم واسم بهترین بودی اما خودت نمیدونستی از طرز نگات هم باشه میفهمم


adoma
ساعت19:24---5 خرداد 1390
میفرستم واسه sauli بده adam بندازه وقتی رفتم کسی غصش نگرفت

کسی با موندن من شاد نشد

کسی فلبش نگرفت پاسخ:وقتی از تو جدا شدم انگار همه عمرمو گرفتن وقتی با تو و الهه میرفتیم تو حیاط از شادی بال در میوردم اما بروز نمیدادم و با خودم میگفتم حتما فقط میخواد با الی باشه منم ولتون میکردم اینقده دلم میگرف که میخواستم بزنم زیر گریه بزنم اما جلو خودمو میگرفتم


adoma
ساعت19:10---5 خرداد 1390
عزیزم منم با تو میمیرم دیگه!!!!!!!!پاسخ:دور از جونت عشقم خدا نکنه الهی من اول بمیرم بعد تو اخه گردنبندامو کی بگیره عزیزم؟

اخرین تنها
ساعت16:46---5 خرداد 1390
ناراحت نشیاااااا

دیوونه ای بخدا دیوونه



adoma
ساعت14:52---5 خرداد 1390
سلام الان چطوری؟ منم خستم با وصیت که کاری نمیشه
پاسخ:بهترم گفتیم اگه فردا پس فردا مردیم یکی از دوستمون بدونه وصیتمون چیه


خسته
ساعت13:04---5 خرداد 1390
خب فاطمه خانوم ، این طور که من در این نوشتار می بینم پیش تر و البته بیش از من تو نیاز داری به کمک فکری .
داشتن و نوشتن وصیت در ذات خود بد نیست اما چرایی آن مهم است .
امید که مشکلی اگر داری به زودی حل شود .


adoma
ساعت22:04---4 خرداد 1390
چته روانی الان اشک تو چشام جمع شد اینو خوندم نمیبخشمت اگه کاری کنی دیگه نبینم از اینا بنویسی اصلا شمارشو گیر میارم الان هر چی از دهنم در میاد بهش میگم ابجی جون عزیزم تو تنها کسی هستی که درکم میکنه این حرفا رو نزنپاسخ:خسته شدم هماااا به قران از این زندگی خسته شدم امروز بابام بعد 7 سال زنگ زد اما فقط میخواست با ابجیم صحبت کنه انگار نه انگار منم دخترشم امروزم که امتحانمو خراب کردم اگه تژدید بشم خودمو میکشم هیچ ترسیم ندارم
میرم بازم گریه کنم هنوز از گریه سیر نشدم بای بوووووس


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:12 نويسنده فاطمه |